دیکشنری
داستان آبیدیک
گردش کردن
english
1
general
::
circulate
transnet.ir
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
گردش جو
گردش حول محور عمودی
گردش دارایی ها
گردش دورانی
گردش رفتن
گردش سواره
گردش فیزیکی موجودی کالا
گردش مجموع داراییها
گردش معاملات
گردش موجودی
گردش موجودی کالا
گردش نما
گردش نیروی کار
گردش کار
گردش کاری
گردش کردن
گردش کننده
گردشگر بین قاره ای
گردشگر درون قاره ای
گردشگری
گردشگری بین قاره ای
گردشگری پاک
گردشگری پزشکی
گردشگری تلفیقی
گردشگری جامعه محور
گردشگری حیات وحش
گردشگری خروجی
گردشگری درون قاره ای
گردشگری دریایی
گردشگری طبیعت محور
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید